يكى از ديدگاه ها درباره صفات ذات خدا، نظريه گروهى به نام اشاعره (پيروان ابوالحسن اشعرى) است كه گفته اند: صفات الهى چيزى خارج از ذات اويند همواره ملازم با ذات خدا بوده و همانند او، قديم و ازلى اند. اينان معتقد به «قدماى هشت گانه» شده اند كه عبارت است از ذات الهى، به اضافه هفت صفت ذاتى و قديم ديگر.
نقد اين نظريه
يكى از اشكالات وارد بر نظريه اشاعره اين است كه اگر هر يك از صفات الهى داراى مصداق هايى خارج از ذات الهى و بى نياز از آفريننده فرض شوند، در اين صورت قديم و واجب بالذات، منحصر به ذات خداوند نمى باشد و بايد به جاى يك قديم ازلى، معتقد به هشت واجب و قديم گرديد. و اين با توحيد ذات سازگارى ندارد و موجب شرك در ذات است كه هيچ مسلمانى نمى تواند به آن ملتزم گردد.
حسين بن خالد مى گويد: از حضرت امام على بن موسى الرضا عليه السلام شنيدم كه فرمود: پيوسته از ازل، خداوند تبارك و تعالى عالم، قادر، حى، قديم، شنوا و بينا بوده است. پس من گفتم: اى فرزند رسول خدا، گروهى مى گويند كه خداوند عزوجل از ازل عالم به علمى است، قادر به قدرتى است، داراى حياتى است، قديم به قدمتى است، سميع به سمعى است و بينا به بينايى است.
امام عليه السلام فرمود: هر كس اين را بگويد و به آن معتقد گردد، پس همراه خدا، خدايان ديگرى انتخاب كرده و بهره اى از ولايت ما ندارد. آنگاه فرمود: خداوند عزوجل پيوسته از ازل، علم، قدرت، حيات، قديم بودن، شنوايى و بينايى جزو ذاتش بوده و او بلندمرتبه و بزرگ تر است از آن چه مشركان و تشبيه كنندگان مى گويند.
اشكال دوم بر نظريه اشاعره اين است كه اگر هر يك از صفات الهى مصداق و مابه ازاى جداگانه اى داشته باشد يا اين است كه مصاديق آنها در داخل ذات الهى فرض مى شوند كه لازمه اش اين است كه ذات الهى مركب از اجزا باشد و قبلًا ثابت كرديم كه چنين چيزى محال است. و يا اين كه مصاديق آنها خارج از ذات الهى و آفريده خدا تصور مى شود كه مستلزم آن است كه ذات الهى كه طبق فرض، فاقد اين صفات است، آنها را بيافريند و سپس به آنها متصف گردد. در صورتى كه محال است علت هستى بخش در ذات خود، فاقد كمالات مخلوقاتش باشد و يا براى رسيدن به صفاتى همچون علم، حيات و قدرت، از آفريدگانش استمداد بگيرد و به آنها نيازمند باشد.